[پیش از آن که سالک به این مقام برسد (قرب مطلق )مشاهده می کند که بعضی از اسماء الهیه از بعض دیگر خوبتر وزیباتر است مانند عقول مجرده و فرشتگان پس زیباتر و درخشنده تر وکاملتر را سئوال می کند وچون به مقام قرب مطلق رسید ورحمت واسعه ووجود مطلق و وجه باقی را که همه وجودها دآن فانی است را مشاهده کرد می بیند نسبت مشیت به همه به طور مساوی است چون چنین دید می گوید همه زیبایی تو زیباست و همه جمال تو جمیل است ]( شرح دعای سحر ص 49)آنچه نقل شد فرازی از کتاب گرانسنگ شرح دعای سحر امام خمینی است شرحی که امام درجوانی آن را تحریر کرده اند این شرح عمیق عرفانی می رساند که امام در جوانی مراحل عرفان نظری وبلکه عملی را پیموده اند واساسا خصوصیت مهم امام همین برخورداری از مقامات عرفانی و حکمی در کنار دانش عمیق فقهی بودو همین پیوند وارتباط بین فقه وعرفان وحکمت در شخصیت آن بزرگوار موجد و مولد نظریات و اعمال بدیع و بی نظیر در عرصه علم و عمل شد انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی دو دستاورد گرانبهایی بود که با پشتوانه فهمی ذوبطون و ذوابعاد از اسلام یعنی اسلام سیاست وعرفان و حکمت و فقه پدید آمد همچنین نظریه ولایت فقیه از چشمه جوشان فقه عارفانه و حکیمانه جان وجلا گرفت واساسا نقطه قوت علمی وعملی مهم امام خمینی در آگاهی و برخورداری عمیق از عرفان وحکمت وفقه اسلامی بود و برخلاف برخی از روشنفکران مسلمان که می گویند عرفان وفقه نباید باهم آمیخته شوند وحوزه هرکدام جداست باید گفت عرفان بی فقه به بی مسئولیتی در قبال اجتماع و فقه بی عرفان به خشکی و جمود وخشونت خواهد کشید و راز جذابیت فقه و عرفان وفلسفه امام در چند وجهی بودن آنها بود والبته راز ورمز ماندگاری یادگاری های فکری و سیاسی و اجتماعی امام هم در فهم و اجرای ذو اضلاع آن ایده ها و آرمان هاست امروز در اطراف خود ضربات مهلکی که فقه بی عرفان و بی حکمت داعشی بر پیکره بشریت ودین وارد می کند را می بینیم همچنین تخدیر های عرفان های فارغ از فقه و حقوق را نیز شاهدیم سیاست امام خمینی در نظر و عمل وقتی با عرفان و ونظر و حدت وجودی به عالم و نگاه فوق کثرتها و تعینات نزا ع آفرین به انسان وجامعه تلفیق می شد از آن خشونت و استبداد و استثمار و تبعیض رخت بر می بست همین نگاه عرفانی وانسانی و فطری بود که باعث شد در انقلاب اسلامی ترور و حتی جنگ چریکی جایی نداشته باشد وبا تکیه بر فطرت های تحت اراده الهی ،مردمی ترین انقلاب معاصر شکل بگیرد همین نگاه عرفانی به انسان و خلیفه خدا بودن او باعث شد که انتخاب مردم به عنوان اصلی اساسی در قرار ودوام نظام اسلامی پی ریزی شود و ادامه راه نیز باید در این پیوند معنا شود فهم از ارکان و اصول نظام مثل ولایت فقیه ، اسلامیت ،استقلال ، آزادی و جمهوریت باید با نظر جامع عرفانی و فقهی و فلسفی باشد واز جهت مبانی نظری هرجا که جامعه ما ضربه خورده از همین نگاه های تک بعدی بوده است اگر در فهم ولایت فقیه آن نگاه کامل وجامع امام خمینی نباشد قطعا آسیب فهم استبدای نمود پیدا می کند اگر در فهم جمهوریت آن پیوند بین اضلاع معرفتی فقه و عرفان وحکمت نباشد به سمت سکولاریسم خواهیم رفت در فقهی که بر عرفان بنا شده انسان بیش از احکام ارزش دارد و حکم فقهی با نگاه اصالت دادن به انسان صادر می شود آن گونه که روش امام علی علیه السلام بود که برای اجرای حدی که فرد خود اقرار کرده تعلل می ورزید در نگاه فقه عارفانه حکم جنگ و درگیری به سرعت صادر نمی شود همان طور که امام علی ماهها در صفین ماند و براین بود که بدون جنگ امور فیصله یابد عرفان علاوه بر دید وسیع در حوزه نظر، سینه با شرح صدر در عمل به حاکمان می دهد آن که همه عالم را تحت مشیت واراده الهی می داند در اجرای احکام وحدود الهی عجله وتندی و خشونت نمی ورزد و نمی خواهد از کسی انتقام بگیرد بلکه اصلاح هدف اصلی اوست در حوزه های دیگر فرهنگی وهنری واجتماعی نیز وقتی قانون گذار ومجری قانون جهان و هرچه دراوست را تجلیات جمال الهی می داند و وقتی به انسان به عنوان خلیفه خدا نظرداشت هم لطافت ها بیشتر می شود وهم کرامت ها بهتر پاس داشته می شود ومهم تر ازهمه در حکم دینی که بر بنای عرفان استوار است رو و ریا جلوه ای ندارد عرفان توام نوعی رندی و مخالف زهد فروشی است خصوصیتی که در امام خمینی نیز نمود عینی داشت و فتاوای ایشان که در واقع تلفیق علم وعمل بود گواه این امر است آن فقیه عارف به خاطر همین روحیه نفرت از ریا و نفی زهد فروشی ابایی نداشت که فتاوایی بدهد که چه بسا موجب شود از سوی متحجران متهم شود فتوای حلیت شطرنج در زمان فعلی و حلیت موسیقی فاخر از جمله آنها بود
و چه زیبا سرود سخن سینه ریا سوز و جان منزجر از زهد فروشی خودرا
واعظ شهر که از پند خود آزارم می داد
از دم رند می آلوده مددکار شدم
در میخانه گشایید برویم شب وروز
که من از مسجد واز مدرسه بیزار شدم